معنی باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن, معنی باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن, معنی fاx ;m lcbj، ;xاca bاbj، acp bاbj، jrg lcbj، ;tتj, معنی اصطلاح باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن, معادل باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن, باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن چی میشه؟, باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن یعنی چی؟, باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن synonym, باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن definition,